معنی نویسنده رمان ولگرد

حل جدول

نویسنده رمان ولگرد

نادعلی همدانی


نویسنده فقید رمان ولگرد

نادعلی همدانی


ولگرد

قلاش

لچر

بیکار، بی سروپا، ولو

لغت نامه دهخدا

ولگرد

ولگرد. [وِ گ َ] (نف مرکب) ول گردنده. رها. سرخود. بیکاره. هرزه گرد. آواره. بی جا و مکان: زن ولگرد. سگ ولگرد. رجوع به ول شود.


رمان

رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.

تعبیر خواب

ولگرد

ولگرد: سفری در انتظار شماست 2ـ اگر در خواب ببینید، دیگران نیازمند هستند، نشانه آن است که به علت عدم توفیق در پیش بردن کارها تحت تأثیر افکار دیگران قرار خواهید گرفت. - لوک اویتنهاو

فارسی به عربی

ولگرد

صعلوک، عداء، متسکع، متشرد، متطرف، هامش

فارسی به ایتالیایی

ولگرد

randagio

vagabondo

فرهنگ معین

ولگرد

(وِ گَ) (ص فا.) (عا.) بی کاره، هرزه - گرد.

فرهنگ عمید

ولگرد

بیکاره، هرزه،
هرزه‌گرد، کسی که بیهوده راه می‌رود،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ولگرد

بی‌سروپا، بیکار، بیکاره، ولو، هرزه‌گرد، هرزه، هرزه‌پا

فارسی به انگلیسی

ولگرد

Bum, Gadder, Hobo, Idle, Loafer, Loiterer, Vagabond, Vagrant, Rambler, Roamer, Stray, Stroller, Tramp

معادل ابجد

نویسنده رمان ولگرد

736

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری